ولی خدا روشکر زندهام
به بقیه لبخند میزنم
مباد از نگاهم
بخوانند
نبودنت را
مباد
ببینند
. را
به بقیه لبخند میزنم
مباد از نگاهم
بخوانند
نبودنت را
مباد
ببینند
عریانی حرفهای نگفتهمان را
مباد ببینند
هرم آتشی را که در چشمانم افروختی، میسوزد و چکه میکند .
لبخند میزنم و از لطافت هوا حرف میزنم
دستانم را به هم گره میکنند
دستانم را به هم گره میکنم
تا مباد لرزش دستانم را ببینند
مباد گرمای دستان هرگز نگرفتهات به باد لبخند بزند.
بگذریم.
(حیرتی)
درباره این سایت