گاهی خیال میکنم

نبودنت هم عادی شده است برای من

میخواهم خیال کنم که نیستی

دوباره شماره شماره میشود

صبر میکند

میدود

پرواز میکند

و باز سقوط میکند و به راه خود ادامه میدهد

نفس هایم

آن وقت

باران میبارد و

آن موجوده در قفس سینه هایم

خود را رها میبیند

ولی نمیپرد

صبر میکند

صبر میکند

صبر .

و در انتها بی صدا

در را بروی خود میبندد

باز مینشیند

آن کنار

کز میکند

و زانوهایش را همچون مادری در بغل میگیرد

و سرش را به قفس تکیه میدهد

مدتی سکوت میکند

تحمل میکند

نه نمیتواند بیشتر از این ساکت بنشیند

بلند میشود

دست هایش را پشت کمرش به هم قلاب میکند

یک مسیر کوتاه را میرود

بر میگردد

تکرار میکند

هی آه میکشد

حرفی نمیزند

درخود دوباره باز

فرباد میزند

حرفی نمیزند

 هی آه میکشد

هی آه میکشد

هی .


+این نوشته هم ناتمام ماند مانند خودت .


دلم دلتنگ گوهرشاد گشته ...

این مطلب عنوان ندارد

حالا که وقت تنگ شده ...

هم ,میکشدهی ,، ,قفس ,میکندصبر ,شماره ,آه میکشدهی ,قلاب میکندیک ,مسیر کوتاه ,میکندیک مسیر ,هم قلاب

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دارالترجمه مدیریت بحران و پدافند غیر عامل دانلود فایل آموزشی قهوه دات کام جا لقمه ای download game ژئودالامپر زبان سرخ گروه بازرگانی سیراف مشاوره کنکور